درباره وبلاگ


دانشمدی آزمایش جالبی انجام داد. او در میان یک آکواریوم یک دیوار شیشه ای قرار داد، که آنرا به دو بخش تقسیم کرد. در یک بخش، ماهی بزرگی قرار داد وبخش دیگرماهی کوچی که غذای مورد علاقه ماهی بزرگتر بود. ماهی کوچک، تنها غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به او غذای دیگری نمی داد. او برای شکار ماهی کوچک، بارها و بارها به سویش حمله برد، ولی هر بار با دیوار شیشه ای برخورد می کرد، همان دیوار شیشه ای که او را از غذای مورد علاقه اش جدا می کرد. پس از مدتی، ماهی بزرگ از حمله و یورش به ماهی کوچک دست برداشت. او باور کرده بود که رفتن به آن سوی آکواریوم و شکار ماهی کوچک، امری محال و غیر ممکن است. در انتها دانشمند شیشه بین دو بخش آکواریوم را برداشت، ولی دیگر هیچگاه ماهی بزرگ به ماهی کوچک حمله نکرد و به آن سوی آکواریوم نیز نرفت. گرچه دیوار شیشه ای دیگر وجود نداشت، اما دیواری که در ذهن ماهی بزرگ ساخته شده بود.هیچگاه فرو نریخت، دیواری که از دیوار واقعی سخت تر و بلندتر می نمود و آن دیوار، دیوار بلند باور خود بود.
موضوعات
آرشيو وبلاگ


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 104
بازدید هفته : 128
بازدید ماه : 298
بازدید کل : 46602
تعداد مطالب : 178
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



مشاهده جدول کامل ليگ برتر ايران

تعبیر خواب

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
ســـــــرگــــــرمــــــی
بــــرتـریــــن ســـایـت مـطالـــب تـفــریحــــی , ســـرگـرمـــی و دانســـتنـی
شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 11:28 ::  نويسنده : NASEH

هيج وقت به كسي وابسته نشو ؟؟ زيرا وابسته شدن به يه نفر دير يا زود به قيمت از دست دادن تكه اي از قلبت تمام مي شود.



شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 11:28 ::  نويسنده : NASEH

من به تو سلام میکنم تو که تک ستاره دمادم غروبی
ای مهوش غزالها ای ترانه ساز هستی
ای که جادوی کلماتت قلمها را
سرنگون میکند سلام



شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 11:28 ::  نويسنده : NASEH

صبحت زیبا چرا من هر صبح خودم را در آینه تو سبز میبینم
و تو خودت را در آینه من آبی
بیا برویم باورمان را قدم بزنیم
تا شانه های خیابان خیال کنند
جنگل و دریا بهم رسیده اند . . .



شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 11:10 ::  نويسنده : NASEH

باز باران اما این بار بی ترانه,
گریه های بی بهانه,
می خورد بر سقف قلبم,
یادم آرد روی ماهت,
باورت شاید نباشد که دلم تنگ است برایت



شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 11:10 ::  نويسنده : NASEH

كلافه ام........مثل زماني كه مادرم نميتواند سوزن نخ كند.....



شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 11:10 ::  نويسنده : NASEH

کسی هرگز نمی داند چه سازی میزند دنیا/چه میدانی تو از امروز...چه میدانم من از فردا../همین یک لحظه را دریاب که فردا میشویم تنهاتر از تنها.....



شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: 11:10 ::  نويسنده : NASEH

قطار میرود تو میروی تمام ایستگاه میرود ومن چقدر ساده ام که سال های سال در انتظار تو کنار این قطار...



شنبه 4 شهريور 1386برچسب:, :: 11:10 ::  نويسنده : NASEH

مامور آمار: سلام مادر، از سازمان آمار مزاحم میشم، شما چند نفرید؟
مادر سرشو پایین میندازه وسکوت میکنه بعد میگه: میشه خونه ما بمونه برای فردا؟ مامور: چرامادر؟
مادر: آخه شاید فردا ازپسرم خبری برسه...
شادی روح شهدای گمنام صلوات



صفحه قبل 1 صفحه بعد

 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب